
روزی یه پدر با بچه اش میرن سینما یه مرد کچل هم جلوشون نشسته بود .
پدر به بچه اش میگه اگه بزنی تو سر این مرد کچل یه ساندویچ برات میخرم .
پسر هم قبلول میکنه و یه دونه محکم میزنه توسر مرد کچل ، یهو مرد کچل بر میگرده میگه : چرا میزنی؟
پسره میگه : اخ ببخشید فکر کردم دوستم عباس کچله .
دو دیقه بعد دوباره اقاهه به پسرش میگه : اگه دوباره بزنی تو سر کچله 10 هزار تومان بهت میدم .
باز پسره میزنه تو سر کچله .
کچله میگه : باز دیگه چرا زدی؟؟
پسره میگه : اقا تو واقعا دوستم عباس کچل نیستی؟
کچله میگه : نه بخدا و میره چند تا صندلی جلو تر میشینه .
باز اقاهه به بچه اش میگه : اگه بری اونجا و بزنی پس کلش 20 هزار تومان بهت میدم .
پسره میره پشت سر کچله میشینه و محکم میزنه پس کلش و میگه : عباس کچل تو اینجا نشستی من یه ساعته دارم اون نیچاره رو میزنم ؟
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
,
|
امتیاز مطلب : 220
|
تعداد امتیازدهندگان : 48
|
مجموع امتیاز : 48